به نام خدایی که هم مهربان هست و هم بخشنده اعترافات شوم محافظ بنلادن - .:مهدیسم:. Mahdism
سفارش تبلیغ
اعترافات شوم محافظ بنلادن - .:مهدیسم:. Mahdism

اعترافات شوم محافظ بنلادن

چهارشنبه 86 خرداد 16 ساعت 12:0 صبح

تنها من اجازه کشتن بن‌لادن را داشتم...
خبرنگار «CBS» به یمن رفته تا با مردی دیدار کند که مدت زمانی طولانی محافظ شخصی بن‌لادن بوده است.تنها من اجازه کشتن بن‌لادن را داشتم.


شخصیت مخوف و درعین حال پنهان‌کار بن‌لادن سبب شده است تا کوچکترین رد و نشانه‌ای از او، تبدیل به سوژه داغ تبلیغاتی رسانه‌های جهان شود.
از زمان 11 سپتامبر اطلاعات ما در مورد بن‌لادن، تنها محدود به نوارهای منتشره از او بود. نزدیکان بن‌لادن در «القاعده» با تلویزیون‌ها مصاحبه نمی‌کردند، تا این‌که در ماه مارس گذشته، یکی از آنان این کار را انجام داد.
خبرنگار «CBS» به یمن رفته تا با مردی دیدار کند که مدت زمانی طولانی محافظ شخصی بن‌لادن بوده است.
اعضای «القاعده» او را به نام «ابوجندل» می‌شناسند. او 33 سال دارد و چهار سال از سال 1996 تا سال 2000 محافظ و همراه بن‌لادن بوده است. خبرنگار «CBS» می‌افزاید که او در این مصاحبه‌ به خطاهایش اعتراف نکرد. ابوجندل یک تروریست اصلاح‌شده نیست و هنوز هم اعتقاداتش مانند یک دهه گذشته است؛ راه «القاعده» و رهبر اسامه بن‌لادن.
او می‌گوید، زمانی که برای بن‌لادن کار می‌کرده، معمولا یک یا یک و نیم متر با او فاصله داشت، در حالی که دو سلاح را نیز حمل می‌کرد.
او توضیح می‌دهد: «یکی از تفنگ‌ها مخصوص مواقعی بود که ما مورد حمله واقع می‌شدیم و قادر به نجات شیخ اسامه نبودیم. در این شرایط بود که باید او را می‌کشتیم. شیخ ترجیح می‌داد، در صورت دستگیری کشته شود و من، تنها کسی بودم که سلاح داشته و اجازه شلیک به او را داشتم».
مصاحبه چهار ساعته «CBS» با «ابوجندل»، به خاطر برپایی نماز توسط او، زمان کوتاهی قطع شد. «ابوجندل» در فقیرترین شهر مسلمان‌نشین صنعا، دیگر برای «القاعده» نمی‌جنگد و به یک زندگی آرام شهری روی آورده است؛ آرامشی پس از یک دهه جهاد در بوسنی، سومالی و افغانستان.

او هنوز هم جای خالی آن سال‌ها و به ویژه حضور در کنار بن‌لادن را حس می‌کند و هنوز بن‌لادن را به خاطر احترامی که برای او قایل است، «شیخ» می‌نامد. وی می‌گوید: «اگر کسی از حرف‌های بد استفاده می‌کرد، به شدت مجازات می‌شد، به گونه‌ای که یک بار من به خاطر استفاده از این الفاظ، به سه روز از محافظت محروم شدم. این بدترین مجازات بود؛ این زمان برای ما قابل تحمل نبود، چراکه در حال خدمت به خداوند بودیم و با این کار از پاداش‌های خداوند محروم می‌شدیم».
«مایک شور»، ‌رئیس واحد بن‌لادن آن زمان در «سیا» که طراح آن زمان حملات آمریکا به «القاعده» بود، می‌گوید: من «ابوجندل» را ندیده بودم، ولی به خوبی او را می‌شناسم.

ابوجندل می‌گوید: بهترین شانس آمریکا برای کشتن بن‌لادن، پیش از 11 سپتامبر بود. در آگوست 1998؛ درست پس از دو بمب‌گذاری، سفارت‌ آمریکا در شرق آفریقا توسط بن‌لادن. «القاعده» می‌‌دانست که آمریکا انتقام خواهد گرفت؛ بنابراین، محل استقرار خود را به طرف شمال ترک کردند.
بنا بر این گزارش، ابوجندل می‌گوید: «در راه به دوراهی کابل و خوست رسیدیم. من در یک ماشین با شیخ اسامه بودم و سه محافظ دیگر هم بودند. او از ما پرسید، کابل یا خوست؟ ما گفتیم بهتر است برویم کابل».

بعدازظهر روز بعد، 75 موشک آمریکایی کروز به کمپ‌های آموزشی اطراف خوست اصابت کرد. «سیا» اطلاع داشت که بن‌لادن قصد دارد، شب را در اردوگاه‌های آموزشی باشد.
او در پاسخ به این پرسش که آیا کسی را که آن شب به بن‌لادن خیانت کرده بود شناسایی کردند، گفت: آشپز افغان. شیخ اسامه او را تنبیه نکرد و گذاشت برود. شیخ حتی به او پول داد و گفت: خرج بچه‌هایت کن».
زمانی که ابوجندل، خود را محافظ شماره یک بن‌لادن مطرح می‌کند، مسئولیت‌های دیگری نیز به او داده می‌شود.
در سال 2000 بن‌لادن، ابوجندل را برای یک مأموریت حساس به یمن می‌فرستد. او به ابوجندل ‌می‌گوید: اگر «القاعده» از افغانستان بیرون انداخته شود، آنان نیازمند یک محل امن و پایگاه عملیاتی هستند و یمن، جای خوبی است. ولی برای رفتن به آنجا، نیاز به یک همسر یمنی داشت؛ بنابراین، ابوجندل را با 5000 دلار برای این کار فرستاد و او مأموریت را به‌خوبی انجام داد.
بن‌لادن زن چهارم او را که دختری هفده ساله بود، طلاق داد و با این کار او توانست در یمن ازدواج کند و سال پس از آن، بن‌لادن در یمن بود.
پس از بمباران فرودگاه صنعا، مقامات به دنبال فعالان «القاعده» گشتند و ابوجندل را در نوامبر 2000 دستگیر کرده و حدودا دو سال در سلول انفرادی نگه داشتند. پس از 11 سپتامبر، او به بند گروهی منتقل شد. در آنجا سه نفر از «FBI» منتظر او بودند و پرسش‌هایی در مورد توانایی‌های «القاعده» داشتند. او از حادثه 11 سپتامبر خبر نداشت تا این‌که بعد‌ها بازجویان «FBI» به او گفتند.
وی در پاسخ به این پرسش که اگر او برای 11 سپتامبر انتخاب می‌شد، آن کار را می‌کرد، می‌گوید، بله.
ابوجندل به یاد دارد که «محمد عطار» را در افغانستان دیده، اما تعجب می‌کند که او رهبر این حمله بوده باش، چراکه برای این کار بسیار بی‌تجربه بود.
او در پاسخ به خبرنگار که از او درباره واکنشش در مورد انفجار برج‌های دوقلو و مردمی که از آنجا به پایین پرت می‌شدند، پرسیده بود، می‌گوید: «من این تصاویر را با بمباران پناهگاه‌‌های بغداد و کشتن مسلمانان عراق با حملات هوایی مقایسه می‌کنم».
ابوجندل می‌گوید، او تمدن آمریکا را می‌ستاید، اما تا زمانی که از خاورمیانه خارج شود، با آنها می‌جنگد.
او در مورد آخرین نوار منتشره از بن‌لادن می‌گوید، او در ژانویه به آمریکا هشدار داد؛ بنابراین، اگر آمریکا به هشدارها، توجه نکند و جدی نگیرد، پیامدهای بدی برای او در پی خواهد داشت.
او ادامه می‌دهد: «شیخ پیشنهاد مشابهی را نیز به اروپایی‌ها و شش ماه پیش نیز به آنان هشدار داد، اما واکنشی در کار نبود. او با بمب‌گذاری‌های مادرید آغاز کرد و سپس لندن؛ بنابراین، من گمان می‌کنم که اسامه بن‌لادن در حال طرح‌ریزی حملات جدیدی به آمریکاست. او وقتی قول دهد کاری بکند، حتما انجام می‌دهد. بن‌لادن بدون شک، در افغانستان است نه پاکستان. من قبایل مرزی پاکستان را به خوبی می‌شناسم. بن‌لادن احتمالا یک میلیونر است، اما همیشه ساده زندگی می‌کند. او با نان و آب خالی هم می‌تواند زندگی کند. او مردی است که خود را با زندگی و با کم‌ترین امکانات وفق داده است.
عده‌ای در آمریکا معتقدند که بن‌لادن مشکل کلیوی دارد و باید دیالیز شود، اما او در پاسخ می‌گوید: «هرگز. تنها مشکل سلامتی او موج‌گرفتگی در انفجار موشک‌ها در ستون فقراتش است که در شوروی دچار آن شده است».
او سه دختر و یک پسر دارد. پسر او که بزرگ‌ترین بچه و به بن‌لادن تقدیم شده است. او هم‌اکنون به مدرسه می‌رود و در زمان تولدش، بن‌لادن، تکه‌ای از خرمای خود را گاز زده و باقی آن را پیش از این‌که کودک از شیر مادرش بخورد، در دهان حبیب گذاشته است.

ابوجندل می‌‌گوید: «بن‌لادن در درون این کودک است. او باید بزرگ شود و با شهید شدن، کاری را که پدرش نتوانست تمام کند، به پایان برساند».
گزارش «CBS»


نوشته شده توسط : امین

نظرات دیگران [ نظر]


روزى دو گونه است : روزیى که آن را جویى ، و روزیى که تو را جوید و اگر پى آن نروى راه به سوى تو پوید . پس اندوه سال خود را بر اندوه روز خویش منه که روزى هر روز تو را بس است . پس اگر آن سال در شمار عمر تو آید ، خداى بزرگ در فرداى هر روز آنچه قسمت تو فرموده عطا فرماید و اگر آن سال در شمار عمر تو نیست ، پس غم تو بر آنچه از آن تو نیست چیست ؟ و در آنچه روزى توست هیچ خواهنده بر تو پیشى نگیرد ، و هیچ غالبى بر تو چیره نشود ، و آنچه برایت مقدر شده تأخیر نپذیرد . [ این گفتار پیش از این در آنجا که سخن از این باب بود گذشت لیکن در اینجا روشن‏تر و گسترده‏تر است ، بدین رو بر قاعده‏اى که در آغاز کتاب نهادیم آن را از نو آوردیم . ] [نهج البلاغه]