به نام خدایی که هم مهربان هست و هم بخشنده پاییز 1387 - .:مهدیسم:. Mahdism
سفارش تبلیغ
پاییز 1387 - .:مهدیسم:. Mahdism

روزنه 5

چهارشنبه 87 آذر 6 ساعت 12:48 صبح
 به نام خدا

من برای اهل زمین موجب امان و امنیت می باشم ، همچنانکه ستارگان برای اهل آسمان

-- حضرت مهدی (عج)


نوشته شده توسط : امین

نظرات دیگران [ نظر]


حضور حاضر(2)

چهارشنبه 87 آذر 6 ساعت 12:46 صبح

به نام خدا
حضور حاضر
(2)
تنها راه حل

پیرمرد کنار چادر نشسته و با دستانی لرزان کفش های فرسوده اش را وصله می زد، به ناگاه به صدای شیون و فریادی از جا پرید.

عده ای جنازه ای را روی دست حمل کرده و به این سو می آمدند و فریاد می زدند: کشتند! مأموران فرعون لاوی چوپان را کشته اند و جسدش را کنار نیل افکنده اند.

پیرمرد کفش را به کناری افکند و گریبان چاک کرد و شیون سر داد و پیرزن نیز با شنیدن نام پسرش سراسیمه و بر سر زنان پیش دوید.

آن مردان جنازه را جلوی چادر و مقابل پدر و مادر ماتم زده اش روی زمین نهادند. جمعیت هر لحظه بیشتر می شد و نفرین ها و ناله ها به هم می آمیخت:

ادامه مطلب...

نوشته شده توسط : امین

نظرات دیگران [ نظر]


روزنه 3

چهارشنبه 87 آذر 6 ساعت 12:35 صبح

 به نام خدا

هر یک از شما در انتظار ظهور حضرت ولی عصر(عج)در گذرد، همانند کسی است که با قائم(عج) در خیمه آن حضرت باشد؛ نه بلکه همانند کسی است که در رکاب آن حضرت، شمشیر کشیده باشد؛ نه ، به خدا سوگند ، همچون کسی است که در رکاب رسول خدا(ص)به شهادت رسیده است.

-- امام صادق(ع)


نوشته شده توسط : امین

نظرات دیگران [ نظر]


«پایتخت بزرگترین دولت جهان» در موعود 93

چهارشنبه 87 آذر 6 ساعت 12:0 صبح

                                                                              به نام خدا
                                                      «پایتخت بزرگ‌ترین دولت جهان» در موعود 93

شهر کوفه، که بنا بر روایات بسیار، در دولت کریمه حضرت مهدی موعود (عج) پایتخت حکومت جهانی آن حضرت خواهد بود، و ویژگی‌های آن در دوران ظهور، موضوع مقاله‌ای از نود و سومین شماره ماه‌نامه موعود، شماره آبان 87 است.

ادامه مطلب...

نوشته شده توسط : امین

نظرات دیگران [ نظر]


غفلت در خدمت

چهارشنبه 87 آذر 6 ساعت 12:0 صبح

به نام خدا
غفلت در خدمت
رشید در وسط آسمان می درخشید و هوا به شدت گرم بود
. خدمتکار پا به کوچه نهاد و در را پشت سر خود بست و از پی اجرای فرمان مولایش روانه شد. اما هنوز کار به اتمام نرسیده بود و دمای هوا هر لحظه بیشتر می شد. تابش خورشید او را بیش از پیش می آزرد. نگاهش متوجه دیوار شد. بی اختیار پایش به سمت آن کشیده شده و در سایه ی آن دراز کشید. باد گرمی به صورتش می خورد و تمام بدنش عرق کرده بود. به تدریج چشمانش سنگین شد و به خواب رفت.

ادامه مطلب...

نوشته شده توسط : امین

نظرات دیگران [ نظر]


روزنه 4

چهارشنبه 87 آذر 6 ساعت 12:0 صبح

 به نام خدا

فرزندم(مهدی)! بدان که یقینا قلوب اهل طاعت و اخلاص به سوی تو پر می کشد همچون پرواز پرنده به سوی لانه ی خود.

کمال الدین، ج ?، ص???
- امام حسن عسکری(ع)


نوشته شده توسط : امین

نظرات دیگران [ نظر]


حضور حاضر (1)

چهارشنبه 87 آذر 6 ساعت 12:0 صبح

به نام خدا
حضور حاضر (1)
یگانه مصلح
دست از من بردارید، من خلیفه ی پیامبر هستم.
نه! تو فرعون این امت می باشی.
من توبه می کنم! همه ی خطاهایم را جبران خواهم کرد. سوگند می خورم.
تو پیش از این نیز از این سوگندها یاد نموده ای.
لا اقل خویشانم را صدا بزنید تا نجاتم دهند!
ساکت باش ای نعثل! به خدا سوگند آن ها را نخواهی دید. امروز پایان عمر توست.

ادامه مطلب...

نوشته شده توسط : امین

نظرات دیگران [ نظر]


آیینه ی شکسته

چهارشنبه 87 آذر 6 ساعت 12:0 صبح

به نام خدا
آیینه ی شکسته

- رطب دارم، رطب تازه!
عقال دارم، عقال اسب بخیرید!
کدو دارم، کدوهای پرخاصیت!
پیه شتر دارم...!

ادامه مطلب...

نوشته شده توسط : امین

نظرات دیگران [ نظر]


روزنه 2

چهارشنبه 87 آذر 6 ساعت 12:0 صبح
 به نام خدا

این امر [ظهور حضرت ولی عصر (عج)] تحقق نمی یابد مگر پس از نا امیدی، نه بخدا سوگند به شما نمی رسد مگر این که از هم باز شناخته شوید؛ نه بخدا سوگند به شما نمی رسد مگر اینکه پاک و خالص شوید؛ نه بخدا سوگند به شما نمی رسد تا اینکه شقی به شقاوت خود و سعادتمند به سعادت خویشتن برسند.

-- امام صادق(ع)


نوشته شده توسط : امین

نظرات دیگران [ نظر]


سگ و زاهد

چهارشنبه 87 آذر 6 ساعت 12:0 صبح

به نام خدا
سگ و زاهد

داشتم کشکول شیخ بهایی رو ورق می زدم، به این حکایت جالب رسیدم که می گفت
:

روزگاری زاهدی بالای کوه به دور از مردم در غاری به عبادت مشغول بود. روزها روزه می گرفت و هنگام افطار خداوند قرص نانی برایش می فرستاد که نیمی از آن را می خورد و نیم دیگر را برای سحر خود نگاه می داشت. سال ها بر این منوال گذشت تا آن که شبی هنگام افطار از آن قرص نان خبری نشد. زاهد نمازش را خواند و به انتظار نشست اما تا صبح غذایی نرسید. پس از جا برخاست و به سمت آبادی در آن اطراف روانه شد. خود را به یک خانه ی روستایی رساند که اهل آن بی ایمان و اعتقاد بودند.

ادامه مطلب...

نوشته شده توسط : امین

نظرات دیگران [ نظر]


   1   2   3   4      >
[ کمیل پسر زیاد گفت : امیر المؤمنین على بن ابى طالب ( ع ) دست مرا گرفت و به بیابان برد ، چون به صحرا رسید آهى دراز کشید و گفت : ] اى کمیل این دلها آوند هاست ، و بهترین آنها نگاهدارنده‏ترین آنهاست . پس آنچه تو را مى‏گویم از من به خاطر دار : مردم سه دسته‏اند : دانایى که شناساى خداست ، آموزنده‏اى که در راه رستگارى کوشاست ، و فرومایگانى رونده به چپ و راست که درهم آمیزند ، و پى هر بانگى را گیرند و با هر باد به سویى خیزند . نه از روشنى دانش فروغى یافتند و نه به سوى پناهگاهى استوار شتافتند . کمیل دانش به از مال است که دانش تو را پاسبان است و تو مال را نگهبان . مال با هزینه کردن کم آید ، و دانش با پراکنده شدن بیفزاید ، و پرورده مال با رفتن مال با تو نپاید . اى کمیل پسر زیاد شناخت دانش ، دین است که بدان گردن باید نهاد . آدمى در زندگى به دانش طاعت پروردگار آموزد و براى پس از مرگ نام نیک اندوزد ، و دانش فرمانگذارست و مال فرمانبردار . کمیل گنجوران مالها مرده‏اند گرچه زنده‏اند ، و دانشمندان چندانکه روزگار پاید ، پاینده‏اند . تن‏هاشان ناپدیدار است و نشانه‏هاشان در دلها آشکار . بدان که در اینجا [ و به سینه خود اشارت فرمود ] دانشى است انباشته ، اگر فراگیرانى براى آن مى‏یافتم . آرى یافتم آن را که تیز دریافت بود ، لیکن امین نمى‏نمود ، با دین دنیا مى‏اندوخت و به نعمت خدا بر بندگانش برترى مى‏جست ، و به حجّت علم بر دوستان خدا بزرگى مى‏فروخت . یا کسى که پیروان خداوندان دانش است ، اما در شناختن نکته‏هاى باریک آن او را نه بینش است . چون نخستین شبهت در دل وى راه یابد درماند و راه زدودن آن را یافتن نتواند . بدان که براى فرا گرفتن دانشى چنان نه این در خور است و نه آن . یا کسى که سخت در پى لذت است و رام شهوت راندن یا شیفته فراهم آوردن است و مالى را بر مال نهادن . هیچ یک از اینان اندک پاسدارى دین را نتواند و بیشتر به چارپاى چرنده ماند . مرگ دانش این است و مردن خداوندان آن چنین . بلى زمین تهى نماند از کسى که حجّت بر پاى خداست ، یا پدیدار و شناخته است و یا ترسان و پنهان از دیده‏هاست . تا حجّت خدا باطل نشود و نشانه‏هایش از میان نرود ، و اینان چندند ، و کجا جاى دارند ؟ به خدا سوگند اندک به شمارند ، و نزد خدا بزرگمقدار . خدا حجتها و نشانه‏هاى خود را به آنان نگاه مى‏دارد ، تا به همانندهاى خویشش بسپارند و در دلهاى خویشش بکارند . دانش ، نور حقیقت بینى را بر آنان تافته و آنان روح یقین را دریافته و آنچه را ناز پروردگان دشوار دیده‏اند آسان پذیرفته‏اند . و بدانچه نادانان از آن رمیده‏اند خو گرفته . و همنشین دنیایند با تن‏ها ، و جانهاشان آویزان است در ملأ اعلى . اینان خدا را در زمین او جانشینانند و مردم را به دین او مى‏خوانند . وه که چه آرزومند دیدار آنانم ؟ کمیل اگر خواهى بازگرد . [نهج البلاغه]